چقدر این «قانون جذب» جواب می ده بی شرف. 

این چند روزی که گذشت بی نهایت به کامم بووووود . شرکت به صورت ناگهانی بنا به دلایلی از ۲ شنبه به مدت ۵ روز تعطیل اعلام شد . دقیقا در زمانی که من بهش احتیاج داشتم تا به انبوه کارای عقب افتاده برسم و واقعا هم کارای مثبتی کردم و باید به خودم جایزه بدم .  از اون موقع  تاحالا هم هرچی می خوام و تصورش می کنم همون جور می شه . خیلی بازی با مزه ای هستش .  

 سروشی باید تا قبل از عید از پایان نامه اش دفاع کنه . این یعنی اینکه زندگی ما دوباره یه جورایی وارد بحران فشار کاری می شود و باید خودمو براش آماده کنم . گاهی از زندگی که این همه «جاری» هستش راضیم و گاهی با خودم می گم کاش به جای این همه تکاپو کمی چیزای پوچ و ساده بیشتری داشتیم .  این سروش با این اخلاق و روحیه اش اگرچه بعضی وقتا بیچاره می کنه و آدم رو با سرعت باورنکردنی دنبال خودش می کشونه ولی مطمئنم باعث می شه که مسیر زندگیمون به جای اینکه تا آخرش یه خط افقی یکنواخت باقی بمونه به یه منحنی با شیب زیاد و حرکات سینوسی تبدیل بشه .  

از این که زندگیمو باهاش شریکم راضی ام .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد